مدح پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
چـشم تو را اگر چه خـمار آفریدهاند آمیـزه ای ز شور و شـرار آفریدهاند از سرخی لبـان تو ای خـون آتـشین نـار آفــریــدهانـد انــار آفــریــدهانــد یک قطره بوی زلف ترت را چکاندهاند در عـطردان ذوق و بهـار آفریدهاند زندانی است روی تو در بند موی تو ماهـی اسـیـر در شب تـار آفـریدهاند مانند تو که پـاک تـریـنی فـقـط یکی مـانـنـد مـا هـزار هــزار آفـریـدهانـد دستم نمیرسد به تو ای باغ دور دست از بس حصار پشت حـصار آفریدهاند این است نسبت تو و این روزگار یأس: آیـیــنـهای مـیـان غــبـار آفـریـدهانـد |